برند اپل سال‌های زیادیست نبض بازار را در دست گرفته است؛ بطوریکه این شرکت در سال ۲۰۱۷ برای دهمین سال متوالی توانست عنوان تحسین شده‌ترین شرکت فناوری اطلاعات در جهان را به خود اختصاص دهد. حالا دیگر, داشتن یک محصول از Apple Inc و دیده شدن لوگوی سیب گاز زده, محصول هدف بسیاری از مصرف‌کنندگان کالاهای دیجیتال است و حتی استفاده از آن تبدیل به یکی از نمادهای شخصیتی شده است.  

اما رمز شهرت و ماندگاری این برند چیست؟ اپل چطور توانسته است به این جایگاه قدرت, شهرت و ثروت برسد تا جایی که در سال ۲۰۱۸ بتواند نخستین شرکت در جهان باشد که مجموع ارزش سهامش به بیش از یک تریلیون دلار رسیده است؟ قطعاَ فقط یک دلیل نمی‌تواند چنین ثروتی را روانه یک کسب و کار کند.

ما در این یادداشت می‌خواهیم درباره یکی از این عوامل؛ یعنی استیو جابز صحبت کنیم و ببینیم که این کارآفرین برتر قرن که نامش بدون اینکه خالق اولین اثر اپل باشد با این برند گره خورده, درباره طراحی محصول چگونه فکر می‌کرده است؟

استیون پال (Steven Paul) ازلحاظ سبک کار و اخلاق فردی و حرفه‌ای‌اش در میان همکاران و رقبایش زبانزد بوده است. یکی از این اخلاق‌ها, وسواس و حساسیت زیاد بر روی طراحی محصول است.

استیون پال (Steven Paul) ازلحاظ سبک کار و اخلاق فردی و حرفه‌ای‌اش در میان همکاران و رقبایش زبانزد بوده است. یکی از این اخلاق‌ها, وسواس و حساسیت زیاد بر روی طراحی محصول است.

او که دوران کودکی خود را در کارگاه مکانیکی ناپدری‌اش گذرانده بود, کمابیش با طراحی و ساخت محصول آشنا بود و شعاری که برای آن تیمش را بسیار تحت فشار قرار می‌داد عبارت بود از: «سادگی غایت کمال است».  بر همین اساس او همیشه به کارمندانش می‌گفت: «بیایید ساده برگزارش کنیم؛ کاملاَ ساده» که البته این اجرای ساده به قیمت ساعت‌ها کار بی‌وقفه و حتی درگیری‌ها و بحث‌های درون سازمانی تمام می‌شد.

این تفکر جابز که تأثیر بسیاری از راه و رسم بودایی و سفر طولانی مدتش در هند داشت به همین جا ختم نمیشد.

جابز(Jobs)  نه تنها بر سادگی که بر زیبایی هم اصرار فراوان داشت و با اصرار و وسواس فروانش همه را کلافه می‌کرد. کارمندانش برای کسب رضایت او باید حداقل ۲۰ طرح مختلف را اجرا می‌کردند. مثلاَ یکبار که در زمان طراحی آیکون‌های کوچک نوار ابزار, طراحانش را عصبانی کرده بود و به هیچ چیز راضی نمی‌شد, فریاد زد: «می‌تونین تصور کنین که هر روز دارین به این چیز نگاه می‌کنین؟ این فقط یک چیز کوچولو نیست؛ چیزیه که باید درست انجامش بدیم, همین!» درواقع جابز همیشه خودش را جای مشتری می‌گذاشت و می‌خواست مشتری بهترین و دلچسب‌ترین ارتباط را با محصول داشته باشد؛ حتی اگر این کار به قیمت هزینه‌های هنگفت, ضررهای مالی و قرض و وام‌های پیاپی تمام می‌شد.

خوب, این حساسیت فقط مربوط به ظاهر ماجرا نیست. استیون پال جابز(Steven Paul Jobs) استانداردهای زیبایی خاص خودش را حتی برای قطعات پنهان هم داشت. او از پدرش آموخته بود که عیار علاقه‌ به استادکاری این است که حتی زوایای پنهانی محصولات نیز زیبا ساخته شوند.

یکی از مهم‌ترین و مؤثرترین کاربردهای این فلسفه در ضمن بررسی صفحه مدار چاپی که میزبان تراشه‌ها و سایر قطعات در قلب مکینتاش بود نمود یافت و در جواب انتقاد اطرافیان می‌گفت:

« اگر شما یک نجار باشید که دارد کمدی قفسه‌دار می‌سازد, هرگز از تخته سه لایی برای ساختن پشت آن‌ها استفاده نمی‌کنید؛ حتی با اینکه به دیوار تکیه‌اش داده‌اید و کسی نمی‌بیند؛ اما خود شما می‌دانید پس؛ فرقی نمی‌کند, در هر شغلی که هستید برای اینکه بتوانید شب راحت بخوابید, باید زیبایی‌‌شناسی و کیفیت در تمام شئون جاری باشد.»